برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

کوتاه از همه چیز!

رئیس من باهوش‌ترین و حواس‌جمع ترین مردیه که به عمرم دیدم. من واقعن از اینکه همچین مدیری دارم خدا رو شکر می‌کنم. این البته یه جمله همینجوری بود. کلن ربطی به هیچی نداشت. دلیل گفتنشم این بود که امروز که به ما تبریک عید گفتن فرمودن "من یادمه شما فلان روز و فلان روز مرخصی گرفته بودین!" رئیس من توی واحد ما 60 تا کارمند داره و دم عیدی همه مرخصین و اون آمار مرخصی همه رو توی ذهنش داره. این یعنی آخرشه!

من دیشب اصلن نتونستم بخوابم. اما نمیدونم چرا الان اصلن خوابم نمی یاد.

اون روز که نماز میخوندم طبق معمول سعی کردم به معنیش توجه کنم. وقتی به قنوت رسیدم، به اونجاش که میگه فی الدنیا حسنه... ناخودآگاه شروع کردم به یادآوری حسنه های دنیوی توی زندگیم... مرورشون کردم... به خاطر آوردمشون... اما کلامم از فکرم تند تر جلو رفت... کلامم رسید به فی الاخره حسنه... اما فکر من هنوز درگیر فی الدنیا حسنه بود... قنوت تمام شد. اما فکر من هنوز داشت فی الدنیا حسنه ها رو می‌شمرد! اون روز ترسیدم... لرزیدم. دوست ندارم دنیام تمام بشه و من هنوز دربند حسنه های دنیوی بوده باشمو و سراغی از حسنه‌های اخروی نگرفته باشم... خدا راست میگه... کفر از هر چیزی به آدم نزدیکتره. مثل یه مورچه سیاه روی یه سنگ سیاه توی تاریکی شب... هی دنیا... هی دنیا!

گاهی وقتا دوست دارم کله‌خر باشم! همیشه سعی کردم عاقل باشم. الان دوست دارم کله‌خر باشم!

دوشنبه با نسترن حرف زدم. عید تبریکی و این حرفا... میخواد گوشی بخره. ازم خواست باهاش برم. آخه من توی اینجور خریدا واردم حسابی. گفت که دوشنبه بریم اما حوصلشو نداشتم... گفتم بازار بسته است!!! یعنی تا ما برسیم میبنده. قرار شد بعدن بریم. حوصله ندارم. این حق منه مگه نه؟ من اونو دوست دارم. اعتراف می‌کنم که در حال حاضر نزدیک‌ترین دوستمه. اما... حوصلشو ندارم. ندارم. ندارم.

نمیدونم قسمت من چیه و چه طوریه. من دوستای زیادی داشتم. دوستای صمیمی زیادی که از دوران راهنمایی تا دبیرستان و دانشگاه باهم بودیم... یعنی 10-15 سال دوستی. بعد از اتمام دوره کارشناسیمون... همه از هم جدا شدیم. قسمت هر کسی یه کشوری شد. اینکه میگم یه کشوری واقعن همینطوری شد. همه پخش و پلا شدیم... من قسمتم ایران موندن بود... دوتا از دوستهام هم ایران موندن. الان اون دوتا هم رفتن. همین امسال... و من موندم... تنها! نمیدونم حکمتش چی بوده... اما یه حسی بهم میگه نفر بعدی منم... این شد که نسترن تنها دوستیه که برام مونده تو ایران. تا وقتی اونها ایران بودن ما با هم کاری نداشتیم. الان که همه دوستام رفتن... من و نسترن نزدیک شدیم به هم. هی دنیا... دنیا...

مهرماه پارسال طی یه اقدام انقلابی سری کامل عطرهای زنونه جیورجیو آرمانی رو خریدم. 5 تا عطر بود که عاشق بوی 4تاشون بودم. یکیشو دوست نداشتم. الان همه اون 4 تا ته کشیدن و فقط همونی مونده که من بدم میاد ازش! سر کار که میام ازش میزنم تا زود تمام بشه!! الانم بوی گندش داره خفه م میکنه!

پریروز با خواهرجون اولی رفته بودیم خرید یه اسپری مردونه عیدی خردید برای داداش جوننننن. از دیروز تاحالا اسپری رو هی بو میکنم و هی بو میکنم. بوش محشره! دیشب خواهرجون دومی اسپری رو دید و بوش کرد و گفت:  "چه خوش بو هست! مال کیه؟"خواهرجون اولی: "مال داداش جونه!" خواهر جون دومی: "خیلی خوشبوهه... منم میخوام." اولی: "بهت میگم مال داداشه. این یعنی مردونه است. مردونه!" دومی: "خوب مردونه باشه. فرقی نمیکنه. منم میخوام." اولی: دهان باز! دومی: "خوب ایرادی نداره. مردونه باشه. منم استفاده ش می کنم !!!"

نظرات 5 + ارسال نظر
مهتاب چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:08 ب.ظ

در بعضی از موارد باهوشی و حواس جمعی رئیس ممکنه برای کارمند بلا باشه! اما خوب یک کارمند خوبی مثل تو هیچ ترسی از این قضیه نداره و اینجور میاد افتخار می کنه!

من فقط یه مثال زدم. افتخاری در کار نبود.

م چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:25 ب.ظ

خدا رو شکر که ما تو قتوتمون می گیم :
ربنا امنا بفضلک ولا تواخذنا بعدلک یا کریم ...
* ابنجوری هیچ دعوایی هم بین دتیا و آخرت تو ذهنمون شکل نمی گیره!
:دی

عجب! اینم یه روش مسالمت آمیزه ها. جدن ممنون!

م چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:28 ب.ظ

ارتباط مفهومی فوق العاده زیادی بین پاراگراف نسترن با عطر ها می بینم! :دی

کوش پس؟ چرا من نمیبینم؟

تانی چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 04:30 ب.ظ

ببین یعنی واقعن همه ی شما ها هدف عالیتون به رفتن از کشور ختم می شه!؟!؟

من اینجا بیشتر ازین دیگه چی رو میتونم تجربه کنم؟ اونجا هم البته بیشتری وجود نداره. فقط تفاوته که وجود داره. آه... زندگی.

م چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:49 ب.ظ

چه تفاوتی بین اون عطر با بقیه عطرا وجود داشت!؟
چع تفاوتی بین نسترن و بقیه رفقا وجود داشت!؟
الان کدوم عطر رو اجبارن استفاده می کنی!؟
الان صمیمی ترین دوستت اجبارن کیه!؟

خوب بوش خوب نبود. البته بگمااااا سلیقه عطری منم تو افسایده
نسترن خیلی خوبه اما من باهاش نتونم کناار بیاممممممم
جیوی طلایی رو :(((
نسترن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد