خداوندا شنبه ها را برای این ملت پرشور و سرفراز تعطیل قرار بده...
دلم میخواست صبحا آب پرتغال تازه میخوردم.
نه باور نمیکنم. باور نمیکنم دنیا اینقد بی حساب کتاب باشه. بریز... ببار.... همینطوری از در و دیوار روم ببار.
گاهی وقتا میمونم با این خشمی که درونمه چیکار کنم...
دیشب خواب مدیر قبلیمو دیدم. هنوزم برام محترم و ارزشمنده. ولی چاره ای نبود. کاش میشد دوباره مدیرم باشه.
چار روز بخوریم بخوابیم ول بگردیم بلکه شنبه جونی پیدا شد بریم سر کار.